هوش مصنوعی کلید واژه خاصی برای آیندهشناسی نوع بشر و تحول شگرفی در پیوند رویا و واقعیت است.
پاژ نیوز | انسان بهواسطه هوش خاص خود از دیگر گونههای حیات متمایز شده و همین هوش امروزه به جای رسیده که تصمیم گرفته تا مخلوقی خاص از ترکیب نرمافزار و سختافزار بهنام هوش مصنوعی به دنیای واقعی وارد کند. اگرچه هوش مصنوعی واژه ترسناکی بهنظر نمیرسد؛ ولی عواقب وابستگی بشر به آن میتواند منجر به انقراض گونه انسان شود. اما چگونه چنین خواهد شد؟
از میانه دهه ۱۹۵۰ بود که امیدها برای ساخت سیستم هوشمند دیجیتال رنگ واقعیت گرفت و تنها گذشت چند دهه کافی بود تا ما بدون برخی از محصولات هوش مصنوعی نتوانیم صبح خود را به شب برسانیم.
عمدتا شما برای رسیدن به پاسخ هر سوال به موتور جستوجوی گوگل مراجعه میکنبد و در مقابل هر واژه یک پیشنهاد میکنید تا عبارتی که در ذهن دارید در برابر چشمان شما هویدا شد.
هوش مصنوعی چنان پیشنهادات جدیدی به شما میدهد که میتواند مسیر موفقیت شما را در کسب مطلوب بسیار آسانتر کند. البته اغلب این نوع از هوشهای مصنوعی در یک یا دو رشته بیشتر تخصص ندارند و نمیتوانند مانند هوش انسان در زمینههای مختلف به حل مسئله و رفع مشکلات بپردازند؛ لیکن نمیتوان نتایج ارزشمندی را که ایجاد میکنند نادیده گرفت.
برخی کارشناسان آینده هوش مصنوعی را بسیار درخشان تصور میکنند و معتقدند سرانجام روزی خواهد رسید که هوش مصنوعی بهتر از انسان میتواند به حل انواع مشکلات بپردازد. این ادعای جذاب برای برخی دیگر از کارشناسان همچون اعلام حمله اتمی به زمین و انقراض نوع بشر است.
آنها از هم اکنون شروع به اعلام هشدارهای جدی کردهاند. آنها بیان میکنند: هوش مصنوعی میتواند وجود گونه انسان را برای بقای سیاره مفید نداد و بر علیه بشر اقدام کند. البته تا حدی زیادی دانشمندان حوزههای محیط زیست هم به این نتیجه مهر تایید زدند.
در حقیقت گونه انسان هوشمند در عرض چند صد هزار سال زندگی موجب صدمات زیادی به اکوسیستم زمین شده و عامل اصلی انقراض بسیاری از گونههای دیگر است. هنگامی که هوش مصنوعی به حد اعلای خود توسعه پیدا کند شاید در جهت تنبیه، کنترل، یا حذف بشر بهعنوان عاملی خطرناک برای حیات زمین وارد عمل شود. اگرچه شاید هوش مصنوعی به واسطه هوشمند بود،ن دلایل جذابتری برای این کار پیدا کند؛ ولی گویی قاعده اصلی همان است که از قدیم بوده است و دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند و ده درویش در یک گلیم بخسبند.
با این وجود نکتههای ظریفی باید مورد توجه دوباره قرار گیرد، قبل از آنکه پرسیده شود، هوش مصنوعی چه زمانی از هوش انسانی پیشی میگیرد؟
هوش مصنوعی چه زمانی از هوش انسانی پیشی میگیرد؟
گستره فعالیت و توانایی هوش انسان چندان شناخته شده نیست. برخی با تعریف پیچیدگی حیات به دنبال شفاف کردن مرزهای هوش هستند. این نگرش زندگی را به سه درجه تقسیم میکند.
زندگی نوع اول: تحولات و تغییرات زندگی با DNA رخ میدهد و فرآیند فرگشت در آن نقش برجستهای دارد.
زندگی نوع دوم: انسان با یادگیری مهارتهای پیچیده میتواند جهان بینی و اهداف خود را بهبود بخشد.
زندگی نوع سوم: این مرحله رهایی از جریان کند فرگشت است و بازسازی و بهبود نرمافزار و سختافزار حیات بدون مانع خواهد بود.
خوب است اینجا از دیدگاه دکتر میچیو کاکو را درباره تفاوت هوشها و ارتباط آنها با درجات پایینتر نیز یادی کنیم. او درباره اینکه چرا موجودات هوشمند فضایی با انسان ارتباط روشنی ندارند میگوید: تصور کنید شما در یک مسیر روستایی در حال گذر هستید و یک لانهٔ مورچه را میبینید. آیا شما میروید و بالای سر لانه مورچگان با آنها صحبت میکنید که برای شما چیزهای قشنگ و زیبا آوردم. برایتان انرژی هستهای آوردم! بیاید با فیزیک هستهای و کوانتوم آشنا شویم و درباره این موارد حرف بزنیم؟
قطعاً خیر، چون مورچهها اصلاً درکی از ابعاد و علم شما ندارند، پس چطور انتظار دارید موجودات فرازمینی به گفتوگو با شما بنشینند و نماینده بفرستند. ما واقعا درکی از ابعاد و چند بعدی بودن آنها نداریم.
در ادامه نگاهی دوباره به همین مثال خواهیم داشت؛ هرچند قصد نداریم در مثال مناقشه کنیم.
بهطور کلی دیدگاه تقسیم سه نوع زندگی براساس نگرش فرگشت بنا شده است و به همین دلیل برخی از ظرفیتهای انسان را بهعنوان گونهای متمایز در نظر نگرفته است. این ظرفیتها میتواند موجب واکنشهای پیچیده و حل مسائل غامض شود که با شیوههای مرسوم علمی نهتنها قابل انجام نیست؛ بلکه قابل تصور هم نیست.
تعریف دیگر از ظرفیت انسان مبتنی بر مفاهیم الهی است که موجود دو پای زمینی را صاحب استعدادهای بزرگی میداند. از نظر این دیدگاه نامیدن این ظرفیت بهعنوان هوش نوعی کج سلیقگی است و آنها کلمه روح را بیشتر میپسندند. البته تفکیک هوش از روح و درک قوه مغز و ظرفیتی مانند روح نیاز به بحث مفصلی دارد و موضوع بحث ما نیست. در واقع آنچه که مطرح میشود نیاز به توضیحات مفصلتری دارد تا برچسب روشنفکری متوهمانه بر آن درج نشود. لیکن حداقل تلاش در بیان این مطلب و سنجش ظرفیت هوش انسان و هوش مصنوعی و خطرات آن امکانسنجی درنظر گرفتن چشماندازهای دیگر است.
با این اوصاف، آنچه که برای ما مهم است توانایی حل مسائل پیچیده توسط هوش یا روح است. از این لحاظ باید تصور کنیم لبههای فناوری چند دهه آینده چه امکاناتی را برای آسانتر زندگی کردن ما فراهم میآورند.
هوش یا روح و لبههای فناوری آینده
از زمانی که انیشتین فرضیههای نسبیت خاص (۱۹۰۵) و عام (۱۹۱۵) خود را درباره زمان و فضا مطرح کرد، بهتدریج سودای سفر با سرعت نور یا گذر از سیاهچالهها نیز به یکی از تقاضاهای فناوری بشر تبدیل شد. هر چند برخلاف هوش مصنوعی با تجربه این فناوری بیگانه هستیم. یکی از بهترین نتایج آزمایشات در این زمینه انتقال چند اتم به فاصله کوتاهی بوده است و نخستین تجربههای انتقال اشیا و انسان را باید برای حداقل چند دهه آینده در نظر بگیریم.
اگرچه همه ما باور داریم ماجرای تله پورت بسیار مهیج و جذاب است. شاید نمونه بارز آن را بتوان در سری جنگهای ستارهای جرج لوکاس به یاد آورد که باعث میشود کهکشانهای مختلف محل مبارزه با امپراطور تاریکی باشد.
جابهجای یک سفینه یا یک شی امری انرژیبر و یک فعالیت تمام مهندسی است. برای اینکار نیاز به دستگاههای پیشرفته وجود دارد که بتواند هویت زنده انسانی ما در فضا را حفظ کند و فاصلههای طولانی را مسخر خود کند. تصور اینکه جسمی اتمیزه شود تا در جای دیگری ظاهر شود یا بتوان کرمچالهای ایجاد کرد تا جسمی را به نقطهای در مکانی بعید فرستاد هنوز بر مدار فرضیه و نظریه است. لیکن ما میخواهیم از ظرفیت هوش یا روح انسان برای انجام این عمل استفاده کنیم. شاید تصور کنید چطور چنین چیزی ممکن است؟
ظرفیت هوش یا روح انسان جایگزینی بهجای ماشین فناورانه
آن کس که به علمی از کتاب الهی دانا بود، گفت که من پیش از آنکه چشم بر هم زنی تخت (ملکه صبا) را بدین جا آرم (و همان دم حاضر نمود)، چون سلیمان سریر را نزد خود مشاهده کرد گفت: این توانایی از فضل خدای من است تا مرا بیازماید که (نعمتش را) شکر میگویم یا کفران میکنم.
پاراگراف بالا ترجمه آیه ۴۰ سوره نمل (۲۷) در قرآن است. ماجرایی معروف از زندگی سلیمان پیامبر که تصمیم گرفته بود ملکه صبا را متحول کند. تصمیم آنها بر انجام یک تلهپورت در چند هزار سال قبل از تولد مسیح است. بدون هیچ وسیلهای و تنها با کمک هوش یا روح انسانی. چگونه میشود که هوش یک انسان میتواند چنین معادلهٔ پیچیدهای را محاسبه و در دنیای فیزیکی عملیاتی کند.
نقطه جذاب ماجرا رجزخوانی جن و انسان در مقابل یکدیگر است. در آیه ۳۹ سوره ۲۷ آمده: (از آن میان) عفریتی از جن گفت: من پیش از آنکه تو (سلیمان) از جایگاه (قضاوت) خود برخیزی آن را به حضورت آرم و من بر آوردن تخت او قادر و امینم.
یک موجود نامرئی مدعی است که میتواند این کار را با دقت و صحت بالا (امینم به معنای اینکه این شی دچار کاستی یا افزودگی نخواهد شد) و در زمانی اندک جابهجا کند؛ سپس مرد مذکور برای تادیب جن بیان میکند من اینکار را در زمانی کمتر از پلک زدن انجام میدهم. آیا این یک صحنه رقابت شگرف دو هوش با ظزفیت خاص در دنیای ما نیست؟
آیا انجام تلهپورت توسط هوش یک موجود زنده، به چالش کشیدن توانایی هوش مصنوعی حتی در نمونههای سوپر هوش نیست. اساسا ما چقدر شناخت نسبت به هوش موجودات زنده داریم، آیا ممکن است آنها ظرفیتهای داشته باشند که با نگاه فرگشتی آنها را نادیده میگیریم.
[پس حرکت کردند] تا به وادی مورچگان درآمدند. مورچهای گفت: ای مورچگان! به خانه هایتان درآیید تا سلیمان و سپاهیانش ناآگاهانه شما را پایمال نکنند.این پاراگراف نیز ترجمه آیه ۱۸ سوره نمل (۲۷) است. این آیه به وضوح بیان میکند که یک مورچه میتواند خطر یک لشکر را درک کند و هشدار مناسبی را به همنوع خود برای حفظ جان بدهد. این موضوع مثالی در مقابل مثال دکتر میچیو کاکو نیست؛ بلکه از این جهت به آن پرداخته شده که تفاوت نگرش دو ذهن معتقد به فرگشت و ذهن معتقد به الهیات در کنار هم دیده شود تا شاید به حقایق جذابتری از کائنات دست پیدا کنیم.
البته همگان معتقد به الهیات نیستند و برخی تمایل دارند تجربههای مستند علمی را برای اثبات تواناییهای هوش پیگیری میکند.
مردی که در آخرین سالهای دهه سوم زندگی خود بود؛ بهواسطه ابتلا به نوع نادری از بیماری مننژیت باکتریایی و سل در مغز و پس از عمل جراحی دچار کما شد. هر چند این کما یک ماه طول کشید؛ ولی باعث شد حافظه این مرد از بین برود. در عوض او مهارتها تازهای از خود نشان داد که قبلا در آن استعدادی نداشت.
مهارتهای جدید او در زمینه هنر باعث شد تا بتواند کپیهای ظریف و پیچیدهای از کاراکترهای فرانچایز جنگ ستارگان (اولین قسمت در سال ۱۹۷۷) بسازد. او حتی توانسته از فروش این آثار درآمد نیز کسب کند.
حال که دوباره صحبت از دنیای چند منظومهای جرج لوکاس به میان آمد خوب است به این نکته اشاره کنیم که در این دنیای جذاب قدرت برتر نه از آن هوشهای مصنوعی و رباتها؛ بلکه قدرت در دست مردان مومن به نور و تاریکی بود. البته که اینجا منظور از خود فیلم به عنوان یک امر اثباتی نیست؛ بلکه چشم انداز و جهانبینی که جورج لوکاس از دنیای فراسیارهای با کمک مشاوران هالیوودی خود عرضه میکند مهم است.
این مورد تنها یکی از موارد تجربه پزشکی ثبت شده از واکنشها و جهشهای عجیب هوش در انسان است. اینگونه که هوش این جوان چگونه توانسته مهارت حل مسائل جدید را بدون آموزش و تمرین کشف کند مشخص نیست. تنها ما میدانیم برای شناخت ظرفیتهای هوش راه درازی داریم و همین امر میتواند مایه امیدی برای غلبه حتی بر سوپر هوش مصنوعی باشد.
وقتی سال ۲۰۰۰ فیلم فرار مرغی را برای پایان دادن به یک بعدازظهر کسل کننده انتخاب کردم، تصور نمیکردم این استاپ موشن چنین عمیق و پرمعنا باشد. این انیمیشن موفق، ماجرای مرغهایی است که باور میکنند آنها برای کارهای بزرگتری خلق شدهاند تا انجام اموری همچون تخم گذاشتن و انتظار برای سلاخی شدن در مزرعه. نکته جالب ماجرا حضور یک خروس در بین مرغها است که با ورود خود باعث میشود آنها بعد از کشمکش فراوان به یک تیم واحد تبدیل شوند و فرار مرغی را رقم بزنند.
در حقیقت این داستان مرا به یاد داستان منطقالطیر عطار میانداخت که با حضور هدهد در بین مرغها سیر تحول آنها را شروع میشود و سرانجام در قالب سیمرغ بهشکوه حقیقت خود میرسند. یک نمای جالب تداعیگر این مفهوم در فیلم فرار مرغی، پرنده بزرگی است که با همت همه مرغها به پرواز در میآید و زنجیر بردگی خود را پاره میکند.
شاید برای برخوردار شدن از موهبتهای هوش مصنوعی بشر نیاز به چنین تلنگری داشته باشد و اگر راه شناخت ظرفیتهای پنهان هوش انسان را پی نگیریم؛ باید منتظر روزی باشیم که هوش مصنوعی تنها از ما برای تنظیم اکوسیستم استفاده کند.