سریال ونزدی نگاهی دوباره به ماجراهای خانواده آدمها است که قصد دارد راه را برای بازتعریف استعارههای قدیمی باز کند.
پاژ نیوز | با بررسی نسل جدیدی از بینندگان پس از اکران «خانواده آدامز» (۱۹۹۱) و «ارزشهای خانوادگی آدامز» (۱۹۹۳)، متوجه میشویم که تلویزیون و فیلم بهطور مداوم برای رسیدن به یک هدف خاص تلاش کرده و شکست میخورند: درگیر شدن و نمایندگی «ژن Z».
سریال خانواه آدامز تلاش میکند تا با روایت داستان بزرگترین فرزند آدامز، ونزدی (به معنای چهارشنبه با بازی جنا اورتگا)، راه اصلی برای ورود به گنیجینه اسرار این خانواده مرموز را دنبال میکنیم، مدرسه ای شبانه روزی در شهر جریکو در شهر جریکو ساخته شده است. رانده شدگان. ونزدی، با به ارث بردن توانایی های روانی مادرش، به زودی درگیر حل معمای قتل هیولایی می شود که جریکو را آزار می دهد.
خصومت زیادی بین مردم شهر یا «هنجارها» نسبت به کارکنان و دانشآموزان «نورمور» Nevermore وجود دارد. البته، اورتگا توسط بازیگرانی از شخصیتهای به همان اندازه عجیب و غریب مانند والدین بدنامش، مورتیشیا (کاترین زتا جونز) و گومز (لوئیس گوزمام)، هم اتاقی گرگینه اش انید (اما مایرز) حمایت می شود.
قهرمان داستان ما درگیر یک مثلث عشقی نیز هست. از یک سو ما همتای ونزدی، خاویر تورپ (پرسی هاینز وایت) را داریم که زنده کردن نقاشی ها از توانایی های او است. از سوی دیگر، ما تایلر گالفین (هانتر دوهان) را داریم. نرمی باریستا در کافی شاپ شهر و پسر کلانتر شهر که تحقیقات درباره رشته قتل های وحشتناک اخیر را انجام می دهد.
کریستینا ریچی همچنین در نقش مرلین تورنهیل، اولین معلم «نورمور» در Nevermore در این سریال ایفای نقش می کند و به نقش او ادای احترام می کند.
سریال ,ونزدی تنها سومین نمایش نتفلیکس شد که در ماه اول یک میلیارد ساعت بازدید داشت. نمایش های دیگری که به این هدف دست یافتند Stranger Things و Squid Game هستند. جای تعجب نیست که نمایش با محیط مدرسه شبانه روزی هاگوارتز، نوستالژی و قهرمان تاریک دوستداشتنی به چنین معیاری رسید.
یکی از جنبههای کلیدی نمایش، ترکیب میراث و هویت آدامز لاتین ایکس است، ویژگی خانوادهای که میتوان آن را همیشه مشاهده کرد، اما هرگز بهاندازهای که در روز چهارشنبه بود بهطور کامل پذیرفته نشد.
در فیلمنامه اصلی کمیک نیویورکر ۱۹۳۸ چارلز آدامز، هیچ منشا فرهنگی مرتبط با خانواده وجود نداشت، اما در این مرحله، خانواده حتی نامی نداشتند. تا اینکه در دهه ۶۰ نمایش داده شد که از آدامز خواسته شد تا برای شخصیتها نام بسازد، جایی که منشاء اسپانیایی خانواده را مییابیم.
جان آستین، بازیگر، نام «گومز» را بر خلاف آهنگ اصلی چارلز آدامز با نام رپلی انتخاب کرد. آستین بیان می کند که این نام را برای تزریق “خون عاشق لاتین در رگ های گومز” انتخاب کرده است. در این مرحله از تاریخ آدامز، آنها را “از نظر فرهنگی به اندازه کندی مهم” نامیدند.
دفعه بعدی که دوباره با خانواده آدامز معرفی شدیم با فیلم نمادین بری سوننفلد در سال ۱۹۹۱ و دنباله آن در سال ۱۹۹۳ بود. در طول این دو فیلم، نقش گومز را رائول جولیا، بازیگر پورتوریکویی بازی کرد و نقش او در اضافه کردن نمایندگی لاتین به خانواده علیرغم اینکه میراث او بهطور مستقیم در هیچ یک از فیلم ها مورد توجه قرار نگرفت.
خانواده در این مرحله نیز از نظر فرهنگی نسبتاً مبهم بودند. این ما را به ونزدی می رساند که نه تنها گومز توسط یک بازیگر لاتین به تصویر کشیده شده است، بلکه به ونزدی و پاگزلی نیز نمایش لاتین داده شده است. با توجه به اینکه زتا جونز یک هنرپیشه اهل ولز است، خانواده آدامز به طور متعارف به عنوان یک خانواده مخلوط نژاد معرفی میشوند که به صراحت گفته میشود که لاتینی هستند.
اورتگا در مصاحبه ای با نتفلیکس اظهار داشت: «ونزدی از نظر فنی یک شخصیت لاتین است و قبلا هرگز نمایش داده نشده است. بنابراین، برای من، هر زمانی که فرصتی برای نمایندگی از جامعه خود داشته باشم، میخواهم که این فرصت دیده شود.» این بازنمایی چیزی است که نمایش را به چنین انطباق روانی با حوزه رسانهای امروزی تبدیل میکند، جایی که بازنمایی بیش از هر زمان دیگری قابل توجه است.
با توجه به تمایلات خلاقانه برتون، جای تعجب است که تیم اولین بار است که روی پروژه خانواده آدامز کار می کند. ابتدا برای کارگردانی این فیلم در سال ۱۹۹۱ با او تماس گرفته شد، اما به دلیل اختلافات در برنامه آن را رد کرد. برتون ۴ قسمت از ۸ قسمت را کارگردانی کرد و گانجا مونتیرو و جیمز مارشال ۴ قسمت باقیمانده را کارگردانی کردند.
به نظر من چیزی که واقعاً سریال را به یک پروژه شعر برتون تبدیل میکند، مشارکت همکاران قدیمی با برتون است: طراح صحنه و لباس کالین. اتوود که روی فیلم های نمادینی مانند ادوارد دست قیچی (۱۹۹۰)، اسلیپی هالو (۱۹۹۹)، سوئینی تاد (۲۰۰۷) و آلیس در سرزمین عجایب (۲۰۱۰) کار کرده است. دیگر همکار قدیمی برتون که واقعاً ماهیت ترسناک پروژه های برتون در چهارشنبه را در بر میگیرد، آهنگساز دنی الفمن است که به دلیل ارائه نه تنها نبوغ موسیقی خود، بلکه همچنین صدای آواز خواندن خود برای شخصیت های جک اسکلینگتون در کابوس قبل از کریسمس (۱۹۹۳) و ویکتور در جسد عروس (۲۰۰۵) شناخته شده است. فقط برای نام بردن از چند موسیقی که او در لیست بلندبالای آثار استادانه خود خلق کرد عبارتند از: ادوارد دست قیچی (۱۹۹۰)، ویل هانتینگ خوب (۱۹۹۷)، شیکاگو (۲۰۰۲)، چارلی و کارخانه شکلات سازی (۲۰۰۵) و انتقام جویان: عصر اولترون (۲۰۱۵).
مشخص بود که نمایش از همان ابتدای تولیدش در دستان خوبی قرار داشت. این نمایش اولین باری نبود که اتوود، الفمن و زتا جونز همگی با هم همکاری می کردند، اما همه آنها در شیکاگو (۲۰۰۲) سابقه همکاری داشتند.
ونزدی قهرمان محوری خانواده آدامز
ونزدی، قهرمان اصلی فیلم بایرونیک است که با بسیاری از بینندگان بزرگسال جوان رابطه خویشاوندی پیدا میکند. شوخ طبعی و اغماض او نسبت به همسالانش و اینکه چگونه با روحیه و خطوط روشن انید مخالفت می کند که به نظر میرسید از یک چرخ گوشت الهام گرفته شده است. ونزدی به هیچ وجه نمایش کاملی نیست. همانطور که قبلاً گفته شد، به ندرت برنامهای را مییابید که هدف آن بزرگسالان جوان باشد که با موفقیت، عبارات محاورهای و نگرشهای جمعیتشناختی مذکور را ادغام کند، بدون اینکه خشمگین و کمی حمایتکننده به نظر برسد.
اگرچه جنبه های فنی نمایش به زیبایی ساخته شده است تا فضای عجیب و غریب و مرموزی را ایجاد کند که از یک نمایش فانتزی بزرگسالان جوان با محوریت خانواده آدامز انتظار دارید، برخی از انتخابهای CGI مشکوک در نمایش وجود دارد. تجلی Thing در نمایش استفاده باورنکردنی از فناوری مدرن با استفاده از یک بازیگر واقعی به عنوان چیزی است که بدن او در VFX نقاشی شده است.
مشکل مربوط به هیولای تکرارشونده ای است که مسئول قتل جریکو، هاید است. من نمی توانم این هیولا را که قرار است تهدیدآمیز و ترسناک باشد به جز احمق توصیف کنم. در واقع، احمق بودن موجود CG یکی از بزرگترین نقاط صحبت در سرتاسر نمایش با تماشاگران بوده است، بهویژه صحنهای که تایلر را میبینیم که به آرامی به هاید تبدیل میشود و چشمهای درشت و خندهدار از سرش بیرون زده است، واکنش طبیعی هر کسی که تماشا میکند. باید بخندیم به چیزی که مشخصاً قرار نیست یک لحظه کمدی باشد. با این حال، اگر نمایشی با این کالیبر را فقط میتوان در مورد یک هیولای CG احمقانه و زبان تیکتاک بیش از حد اشباع مورد انتقاد قرار داد، من میتوانم بگویم که نمایش به سمت خوبی میرود. با وجود این ایرادات سرگرم کننده باقی بماند.
به طور کلی، ونزدی را به کسانی توصیه می کنم که از نمایش هایی مانند The Chilling Adventures of Sabrina ،The Umbrella Academy و Buffy the Vampire Slayer لذت میبرند. در پایان روز، این یک نمایش فانتزی در مورد گرگینهها و خون آشامها در یک مدرسه شبانه روزی در ورمونت است که در حین مبارزه با آزمونها و خطاهای رابطه، یک معمای قتل را حل می کنند. د
ر سادهترین شکلش، فکر میکنم در ترکیب این مضامین و جنبهها کار بسیار خوبی انجام میدهد. بسیار لذت بخش است و در جلب نظر جمعیتی هدف خود موفق است. شاید خانواده آدامز برای اهداف بزرگتری در خال باز تعریف باشد. من نمی توانم صبر کنم تا ببینم چه چیز دیگری برای قهرمان تاریک مورد علاقه ما در فصل ۲ در انتظار است.