لباس شنای محافط در برابر حمله کوسه شاهدی بر استفاده از علم به عنوان ابزاری برای بهره بردن از دانستههای باستانی است.
پاژ نیوز | پیشرفت علمی، نوعی که به طور بالقوه بتواند جان انسانها را نجات دهد، میتواند دنیایی متفاوت را برای نسل بعدی رقم بزند.
برای مثال، در بدنه تکامل یافته و انباشته حکایات انسانی یا در انطباقهای آزمایش شده با زمان در دنیای طبیعی اطراف ما علم با مشاهده شروع می شود، اما ترفند کلیدی این است که الگوها و امضاهایی را که در غیر این صورت ممکن است به عنوان افسانه یا خرافات رد کنیم، شناسایی کنیم، آنها را جدا کنیم و آنها را با دقت علمی آزمایش کنیم. وقتی این کار را انجام میدهیم، نتایج اغلب شگفتآور خواهد بود.
حدود سه سال پیش بود که دو حمله مرگبار کوسه در غرب استرالیا را تجربه شد. هری باتلر یک طبیعتشناس معروف است دربار حمله کوسه به انسان باور داشت که: یک کت و شلوار سیاه رنگ بردارید، آن را مانند زنبور عسل به صورت نوارهای زرد ببندید تا سیستم های هشدار دهنده بیشتر گونه های دریایی را فعال کرده باشید.”
شایداین ظنر چندان دیدگاه خاصب به نطر نمیرسید تا اینکه سه حمله مرگبار بعدی کوسه اتفاق افتاد و باعث شد برخی به بررسی آن بپردازند.
یک بررسی وب نشان داد که شواهد از این نوع تفکر پشتیبانی می کند. بنابراین از نظر بیولوژیکی، گونههای زیادی وجود دارند که نوارها یا الگوها، الگوهای هشدار دهنده را نشان میدهند تا یا در آب در امان باشند یا به موجود حمله کننده هشدار دهند، که کوچکترین آنها خلبانماهی (Pilot fish) است که در اطراف کوسهها، پرتوماهی و لاکپشتهای دریایی زندگی میکند، جایی که انگلهای خارجی برای خوردن بسیار هستند، و باقیماندهها غذاها را در اطراف گونههای میزبان به چشم میخورد.
خلبانماهی همچنین به دلیل تعقیب کشتی ها، گاهی اوقات برای مسافت های طولانی، معروف هستند.
نکته جالب این بود که در تاریخ مردم شناسی نیز قبایل جزیره اقیانوس آرام در مراسم مارهای دریایی گروهی خود را به صورت را راهراه نقاشی کردند تا خدای کوسه را از خود دور کنند.
آیا این ایدهای علیم بود که باید آن را در نظر گرفت و ترویج داد؟ ما می دانیم که کوسهها هنگام درگیری از طیف وسیعی از حسگرها استفاده می کنند، به ویژه برای حمله، اما حسگر بینایی همان حسگر است که آنها برای شناسایی هدف و به ویژه در آخرین تعداد متر قبل از حمله استفاده می کنند.
منطقی است که به منطق بیولوژیکی توجه کنیم؛ زیرا این تکامل در طول هزاران سال آزمایش شده است. اما آیا روایات انسانی نیز نوعی تکامل نیست، این ایده که هستهای از حقیقت وجود دارد که تصور میشود مهم است، از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود تا در نهایت به شکلگیری رفتار انسان ختم شود؟
برای انجام این فرضیه، تعدادی متخصص در بینایی کوسه و عصب شناسی کوسه در یک جستجوی جهانی و همکاری با موسسه اقیانوس ها شکل گرفت.
پروفسور ناتان هارت و تیمش به تازگی مقاله ای نوشته بودند که تأیید می کند که کوسه های درنده رنگ سیاه و سفید یا در مقیاس خاکستری درک میکنند. بنابراین این ایده که شاید بتوانیم از این الگوها و اشکال برای تولید لباس شنا استفاده کنیم تا خطر حمله کوسه را کاهش دهیم تقویت بافت.
برای انجام این کار گروه تصمیم گرفت در اولین گام ویژگی های فیزیکی چشم های سه کوسه اصلی شکارچی را بررسی کردیم، بنابراین کوسه های سفید بزرگ، کوسهٔ ببری و گاوکوسه نر در فهرست جای گرفتند.
گروه روند بررسی را صورت ژنتیکی انجام و آن را از نظر تشریحی بررسی کرد. کار بعدی آنها این بود که با استفاده از مدلسازی کامپیوتری پیچیده، آنچه را که چشم میتواند در اعماق، فواصل، شرایط نوری و شفافیت آب در اقیانوس ببیند، درک کند.
از آنجا، آنها توانستند دو ویژگی کلیدی را مشخص کنند: اینکه کدام الگوها و اشکالی که پوشنده را در آب پنهان میکند یا به سختی تشخیص میدهد و اینکه چه الگوها و اشکالی ممکن است بیشترین تضاد را ایجاد و بیشترین گسست را ایجاد کنند. تا مردم به عنوان طعمه یا غذای کوسه اشتباه گرفته نشوند.
کار بعدی که آنها باید انجام میدادند این بود که این لباس را به لباسهای شنا مناسبی تبدیل کنیم کتا مردم واقعاً آن بپوشند. برای این منظور، ری اسمیت، یک موجسوار، طراح صنعتی، طراح لباس شنا، و در واقع شخصی که لوگوی اصلی Quiksilver را طراحی کرده بود،به گروه دعوت شد.
چندین نمونه کرا شد تا سرانجام لباس مرطوب با نجوای پنهان “مرا نخور” طراحی نشد. هدف این لباش این بود که کوسه را از این تصور که شما یک غذای معمولی هستید منحرف کند، و به طور بالقوه حتی برای کوسه سردرگمی ایجاد کند. البته برای شرایط خاص نیز لباسهایی متناسب طراحی شد.
گروه میدانتس که پشتوانه علمی محکمی برای برنامه خود دارد. اما نکته مهم این بود که هرفرضیهای باید آزمایش شود و آزمایش شبیه سازی یک فرد در لباس شنا راهراه در آب با یک کوسه درنده در یک محیط طبیعی در واقع بسیار سخت تر از آن چیزی است که فکر می کنید.
بنابراین گروه شروع به ساخت طعمههای خاصی کرد زیرا برای اطمینان شواهد علمی باید تعداد نمونه های آماری را به دست آورد. مسلما گروه تحقیق نمی توانست انسان ها را در آب با کوسه تنها بگذارد. البته آنها از نظر اخلاقی نیز حتی از استفاده از اشکال انساننما در آب منع شدند.
اما با این وجود، فرآیند آزمایش را در ژانویه سال جاری ابتدا با کوسههای ببری و متعاقباً با کوسههای سفید بزرگ آغاز شد، .
روشی که گروه انتخاب کرد این بود که یک درام سوراخدار که پر از طعمه بود، تهیه کردیم، آن را در یک پوست نئوپرن بپیچیدیم و سپس دو دوربین استریو زیر آب را فعال کردند تا نحوه برخورد کوسه با آن ظمعه را مشاهده کنند. از آنجایی که آنها از استریو استفاده میکنیم، میتوانستند تمام معیارهای لازم مربوط به بزرگی کوسه، زاویه ورود آن، سرعت خروج و رفتارش را به صورت تجربی و نه ذهنی ثبت کنند.
از آنجا که آنها نیاز به حفظ روش علمی داشتند، عملیات خود را با یک دکل نئوپرن سیاه درست مانند یک لباس مرطوب سیاه معمولی در مقابل دکل فناوری SAMS، اجرا کردند. نتایج نه تنها هیجانانگیز، بلکه بسیار دلگرمکننده بودند.
آنها از علم به عنوان ابزاری برای اختراع استفاده کردند، به شواهد بیولوژیکی توجه کردند، به شواهد روایات انسانی اهمیت دادند و از علم به عنوان ابزاری برای کشف حقیقت استفاده کردند. ابزاری برای ترجمه، ترجمه چیزی که قبلاً وجود داشت به چیزی که بتوانیم به نفع بشریت استفاده کنیم.