متخصص فراهم آوری اهدای عضو پیوندی گفت: تا امروز در هیچ جای دنیا، از سال ۱۹۶۳ که واژه مرگ مغزی تعریف شده است، هیچ فردی به زندگی باز نگشته است و از نظر علمی هیچ راهی برای بازگشت فرد دچار مرگ مغزی وجود ندارد.
پاژ نیوز | دکتر ابراهیم خالقی مسئول واحد فراهم آوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی مشهد در گفتوگو با خبرنگار تسنیم در مشهدمقدس درباره اهمیت پیوند اعضا بیان میکند: از هر فرد دچار مرگ مغزی میتوان ۸ عضو و حدود ۵۰ بافت مانند کبد، کلیه قرنیه، پوست، غضروف، مغز استخوان، قلب، پانکراس تاندون، دریچههای قلبی و… را برداشت کرد. حتی یک استخوان را میتوان به چند نفر اهدا کرد. در این زمینه در کشور پیشرفت خوبی داشتیم و بانکهای نسوجی دارم که از اهدای افرادی که دچار مرگ قلبی شدند، تکمیل شده است.
خالقی اضافه میکند: اسپانیا آمار بیشترین اهدای عضو را در دنیا دارد. نرخ پیامپی (تعداد اهدای عضو در سال بهازای هر یک میلیون نفر) در اسپانیا ۴۰ اعلام شده و نرخ اهدای عضو ایران نیز ۲۰ است.
در فٰرآیند مرگ مغزی ظرایفی وجود دارد که میتواند هر فردی بهویژه افراد غیرمتخصص را دچار ابهام فراوان کند. نخستین نکته ارتباط همراهان با بیمار است. درواقع تا زمانی که این اتفاق برای کسی رخ ندهد به مفهوم غریب ضربالمثل این شتر درِ خانه هر کسی میخوابد پی نمیبرید. دومین نکته اوج التهاب و استیصالی است که عموماً قبل از اعلام مرگ مغزی ایجاد میشود؛ چرا که عمدتا مرگ مغزی بعد از تجربه کما مطرح میشود و تجربه کما برای هر فردی زمانی متفاوت از چند ساعت تا چند سال دارد.
به دلیل پیچیدگی رابطه مغز با اندام بدن شرایط مختلفی همچون حالات مرگ نباتی و انسان قفل شده یا سندرم قفل شدگی رخ میدهد که به زبان ساده مربوطبه نسبت ارتباط مغز بیمار با اندام و احتمال بازگشت بیمار به شرایط سلامتی یا قبل از کما دارد. مثلاً در زندگی نباتی بیمار هنوز میتواند تنفس کند و امکان دارد وی حتی سالها بعد از کما به زندگی بازگردد؛ ولی در سندرم قفل شدگی بیمار به دستگاه تنفسی برای کمک به تنفس نیاز دارد و با اینکه تا سالها میتواند در این وضعیت باشد؛ ولی احتمال برگشتپذیری وی بسیار کم است.
در این میان معیاری به نام مقیاس کمای گلاسکو مورد استفاده قرار میگیرد که انواع واکنشهای کلامی، فیزیکی فرد را بررسی کرده و در مجموع یک امتیاز کلی را بیان میکند. این همان عدد مشهوری است که در این شرایط متخصصان اورژانس برای تشریح وضعیت بیمار معرفی میکنند. اگر مقیاس کمای گلاسکو بیش از ۱۳ باشد بیمار دچار اختلال اندکی در هوشیاری و درک است و هنگامیکه این عدد به ۸ یا کمتر از آن میرسد بیمار در کما و شرایط اورژانسی خواهد بود.
مسئول واحد فراهم آوری اعضای پیوندی اظهار میکند: تفاوت کما با مرگ مغزی در شرایط کما است که سلولهای مغزی هنوز فعال هستند، هر چند بهصورت ضعیف کار میکنند و البته هر لحظه امکان دارد آنها نیز از کار بیفتند که در اینصورت مرگ مغزی اعلام میشود. حتی امکان دارد قبل از این شرایط، قلب بیمار نیز از کار بیفتد و بیمار از دست برود. شوک اولیه ناشی از رفتن به چنین شرایطی همراهان بیمار را دچار استرس و التهاب سختی میکند و حقیقتاً امید تنها نیرویی است که آنها را سرپا نگه میدارد. در این زمان اصطلاحا چالش بزرگ اعلام خبر بد به همراهان بیمار را داریم.
خالقی اضافه میکند: مادر یک طفل ۱۳ ساله را در نظر بگیرید که فرزندش بدون هیچ عارضهٔ قبلی دچار سکته مغزی شده و به کما رفته است. در چنین شرایطی چگونه باید خبر بد مرگ مغزی را به او منتقل کرد. در واقع انگار دنیا را بر سر این مادر خراب میکنیم. سختی شرایط این است که در اوج چنین اوضاع بحرانی باید درباره فرصت اهدای اعضای با وی صحبت کرد، چون هر لحظه در این شرایط نقش کلیدی دارد. در یک زمان محدود و پیچیدگیهای بزرگ نگهداری از فرد دچار مرگ مغزی، مهمترین عاملی که کمک میکند تا مادر بتواند تصمیم درستی بگیرد کار رسانهای و فرهنگی است.
در حقیقت رشد نرخ یادآوری تاثیرات مثبت اهدای عضو در رسانهها یک رویکرد استاندارد در کشورهای پیشرو در این زمینه است.
خالقی خاطرنشان میکند: در اسپانیا در طی پژوهشی به این نتیجه رسیدند که اگر مخاطب، در طول ۲ یا ۳ ماه گذشته قبل از درخواست اهدای عضو، هیچ خبری یا مطلبی، به هر شیوهای چه از طریق رسانهها مثلاً رادیو و تلویزیون و از مطبوعات نشنیده باشد شانسی برای کسب رضایت اهدای عضو بیمار مرگ مغزی در کار نخواهد بود.
این کارشناس پیوند عضو تصریح میکند: مواجهه افراد با اثرات زیبا و مهم اخبار اهدای عضو گاهی چنان سریع است که افراد در همان لحظه شخصاً تصمیم به اهدای عضو خود بعد از مرگ به هر دلیلی میکنند. افرادی که در بطن حادثه هستند، بعد از گذشت چند ساعت از اعلام خبر مرگ مغزی و خارج شدن از حالت شوک اولیه و هنگامی که ذهن خود را پالایش میکنند، اخبار مربوطبه اهدای عضو بعد از مرگ مغزی را به یاد آورده و این کمک بسیار بزرگی در همراهی و مشارکت اهدای عضو به دیگر بیماران میکند که هنوز شانسی برای زندگی دارند.
از سوی دیگر با وجود رشد فناوری در پزشکی حتی با رشد فناوری هزینههای تولید عضو مصنوعی ارزان نخواهد بود و هر کسی نمیتواند از این خدمات استفاده کند.
خالقی میگوید: ایران از معدود کشورهایی است که دیالیز در آن رایگان انجام میشود. هر نوبت دیالیز برای دولت ۲ میلیون تومان هزینه دارد و بیماران هر سه روز به این فرآیند نیاز دارند و میتوان گفت در یک ماه بهازای ۱۲ بار دیالیز حدود ۲۴ میلیون تومان برای هر بیمار از سمت دولت صرف میشود. این تنها هزینههای مستقیم دیالیز است. هزینههای ایاب و ذهاب و از کار افتادگی و دشواریهای زندگی روزمره بهخاطر مشکلات کلیه و درگیر شدن افراد خانواده با عوارض بیماری کلیوی و غیره هزینههای مستقیم و غیرمستقیم آشکار و پنهانی دیگری را نیز ایجاد میکند.
این فشار مالی و روحی نهتنها بر خانواده بیمار بلکه بهدلیل سیستمهای مالی همچون چرخه مالیات، حمایت از بهداشت و درمان و… بر دوش کل جامعه سنگینی خواهد کرد.
متخصص پیوند اعضا تاکید میکند: امروزه اثبات شده هزینه ۱۰ ماه دیالیز هر فرد معادل هزینه یک پیوند عضو است. بنابراین حتی اگر تنها از نگاه مالی و هزینهبر نیز به این موضوع نگاه کنیم و تمام ابعاد مهم انسانی و اخلاقی را که نمیشود کنار گذاشت، فراموش کنیم، ترویج اهدای عضو به نفع همه مردم است؛ چرا که این شرایط میتواند برای همه ما بدون خبر قبلی رخ دهد.
خالقی درباره فرآیند اهدای عضو پس از اعلام مرگ مغزی تصریح میکند: امکان فرایند اهدای عضو تنها پس از دیده شدن خط مستقیم امواج مغزی قابل اجرا است. درواقع اگر حالت مغز فرد دچار مرگ مغزی دیده شود، آن را شبیه به جرم ماست گونهای خواهید دید که بهمعنای عدم وجود هرگونه سلول زنده در مغز است. وقتی مغز این ساختار منسجم خود را از دست میدهد دیگر امکان بازگشت به زندگی وجود ندارد.
وی اضافه میکند: وقتی فردی در کما باشد، حتی اصطلاحا دکترها از او قطع امید کرده باشند، به هیچوجه تحت فرآیند اهدای عضو قرار نخواهد گرفت.
خالقی با اشاره به تاثیر برنامههای زندگی پس از زندگی بر کاهش تمایل به اهدای عضو میگوید: در سالهای گذشته هنگام ماه رمضان با رشد اهدای عضو روبهرو بودیم؛ اما در سال ۱۴۰۱ با پخش این مجموعه چنین روندی را شاهد نبودیم. دلیل آن این است که آن مادری که باید در لحظه کلیدی تصمیم مهمی بگیرد، دچار یک امید کاذب میشود. اشخاص در این شرایط نمیتوانند تفاوتی بین حالت کما و مرگ مغزی ببینند.
این مسئول خاطرنشان میکند: تا امروز در هیچ جای دنیا از سال ۱۹۶۳ که واژه مرگ مغزی تعریف شده است، هیچ فردی به زندگی باز نگشته است. از نظر علمی هیچ راهی برای بازگشت فرد دچار مرگ مغزی وجود ندارد.
وی میافزاید: شرایط بازگشت به زندگی مربوطبه فردی است که دچار کما شده است. در این شرایط حتی با اقبال شدید همراهان که از بازگشت بیمار ناامید شدند ما به هیچ وجه ممکن فرایند اهدا را عملیاتی نمیکنیم. هر چند بیش از ۹۰ درصد این افراد نیز فوت میکنند؛ ولی پروتکل اهدای عضو شامل فردی نمیشود که حتی یک درصد احتمال برگشت او وجود داشته باشد.
خالقی با اشاره به فرصتهای از دست رفته در برنامه زندگی پس از زندگی بیان میکند: ما از تهیهکنندگان برنامه زندگی پس از زندگی درخواست داریم که درباره مفهوم نوار مغزی بهویژه وضعیت این بیماران نیز توضیح داده شود. بیماری که به شرایط خط مستقیم نوار مغزی رسیده به هیچ وجه قابل بازگشت نیست. این مسئله برای ما بسیار مهم است؛ چرا که در صورت بازگشت حتی با کمترین درصد ما نیز اصلاحات لازم برای رعایت حفظ زندگی فرد در پروتکلهای درمانی را انجام میدهیم.
خالقی تاکید میکند: ما انتظار داریم برنامه زندگیپس از زندگی با نمایش اعلانهایی قابل توجه قبل از شروع برنامه این نکات مهم را مطرح کنند. در غیر اینصورت از بین بردن شرایط اهدای عضو به اینصورت خود یک جنایت است. نمایش زیرنویس در حین پخش برنامه و تأکید بر اینکه کما با مرگ مغزی متفاوت است و کما با فرآیند اهدای عضو ارتباطی ندارد، بسیار مهم است.
وی میافزاید: در غیر اینصورت تمام تلاش مثبت در نهادینه کردن فرهنگ اهدای عضو در طول سالها با این بیتوجهی از بین رفته و عوارض آن سوق دادن هزاران بیمار دیالیزی، دچار نارسایی کبد، مبتلایان به مشکلات قلبی و به سمت خطر مرگ است؛ چرا که این برنامه این موضوع را تبیین نکرده است.
منتشر شده در خبرگزاری تسنیم