دست پنهان یا نظریات تئوری توطئه از مفاهیم مهمی است که باید جامعه فرهنگی و آموزشی به آن نگاه ویژه داشته باشد، چراکه برخلاف تصور خطرات این افکار پارانوئید در مراکز آموزشی بسیار نزدیکتر ازآن چیزی است که به نظر میرسد.
پاژ نیوز | از دیرباز بشر با انواع طوطئه و دسیسه روبهرو بوده و بسیار افرادی در قامت سیاستمدار، قدرتطلب و حتی حامی جامعه و صلاح انسان و انسانیت از طریق برنامه ریزی پیچیده، پنهانی و از طریق روشهای غیرمسالمتآمیز بهدنبال تحقق اهداف پنهانی خود بودند. درعینحال متدهایی نیز وجود دارد که خطرات آن مخربتر از توطئهها و دسیسهها است و به “ذهنیت دست پنهان” یا “سبک پارانوئید” یا “تئوری طوطئه” مشهور است.
هر چند مفهوم تئوری توطئه هنوز هم تاحدی دور از شفافیت است، ولی تفکیک مفهوم آن با توطئه میتواند راهگشای خوبی باشد. درحالی که توطئه مبتنی بر یک پلن پنهانی و همراه با عملی است که در منظر و واقعیت بهوقوع میپیوندد و همیشه موضوع استفاده از ابزار در آن مطرح است؛ تئوری توطئه متکی بر متدهای ذهنی یا تببینی و برپایه ادراک نادرست، اطلاعات اندک یا حتی اوهام است. از همین جهت در تئوری توطئه سه رکن اصلی توطئه گران، مبانی توطئه و توطئه باوران نقش برجسته دارند.
از نمونههای بارز و مشهور تئوری توطئه میتوان به برخی دلایل وجود بشقاب پرنده تا برخی ادله ترور جان اف کندی یاد کرد. البته عامه مردم در هر منطقه جغرافیایی با برخی از این تئوریهای توطئه بیشتر مانوس هستند، بنابراین برخی ساکنان خاورمیانه نگرشهای خاصی درباره یهیودیان، انگلیسیها، قدرت فراماسونها و مانند آن دارند، تا جاییکه امثال کار کار انگلیسیها است یا تفکرات دائی جان ناپلئونیسم در بین آنها رایج است.
به عبارتی ساده ارتباط دادن علت وقایع به عوامل خارج اراده یا فراملی بدون ارائه اسناد مدغن و قابل راستی آزمایی دروازه ورود به سرزمین جذاب و شگفتانگیز تئوریهای توطئه است که تجربه نشان داده هیچ ذهنی از جاذبه این سرزمین عجایب در امان نیست.
تئوری طوطئه همچون سرابی است که میتواند هر ذهنی به ویژه اذهان دارای زمینه مساعد را فریب دهد. حال اگر توطئه باوران از قشر معلمان و اساتید دانشگاهی یا به عبارتی از دسته افرادی باشند که در شکلگیری نگرش جامعه به ویژه نسل جوان موثر هستند، باید تبعات باورپذیری سبک پارانوئید یا تئوری دست پنهان بهطور جدی مورد کنکاش و تحلیل قرار گیرد.
دائی جان ناپلئون ها در دانشگاه
دکتر مسعود میرزایی شهرابی رییس پیشین پارک علم و فناوری خراسان رضوی با اشاره به فیلم قسم نخوردن فضانورد امریکایی به انجیل بابت ادعای سفر به ماه اظهار میکند: مجری قسمش میدهد، میگوید دست بگذار روی انجیل، بگو رفتم ماه، آقا، قسم نمیخورد. هی مجری میگوید و در آخر هم قسم نخورد. بنده اعتقاد دارم اینها ماه نرفتن، چون اگر رفته بودند (این ماموریتها) سه تا جهار بار دیگر اجرا میشد.
این استاد دانشگاه و عضو ادیتوریال برد ژورنال Polyhedron اضافه میکند: علم علیاصلقاعده در چند دهه گذشته پیشرفت آنچناتی نداشته، از بنده بپرسید ما در حوزه کاتالیستها، تازه من میروم منابع جدیدم را بخوانم که بتوانم سر کلاس خوب صحبت کنم. اعتراف میکنم در مقام مقایسه با نوآوری، علم پیشرفتی نداشته است.
از قضا کلیپی که پرهیز نیل الدن آرمسترانگ فضانورد امریکایی از سوگند به کتاب مقدس بهنحو مناسبی اهمیت و ابعاد چالش باور به تاثیرات دست پنهان در سطوح مختلف جامعه را به نمایش میگذارد.
در دنیای امروز شک و تردید نسبت به اخبار و تحلیل وقایع ابزار بسیار مناسبی برای مصون ماندن از انحرافات و اتخاذ تصمیمات بیفایده و یا حتی با تاثیر معکوس است. علم و دین تیز این شک گرایی را تاکید و ترویج میکند؛ لیکن زماتی که شک گرایی بر اساس منطق، عقل و علم و برای یافتن دلیل و مدرک باشد.
در کلیپ مذکور که دکتر میرزایی رئیس دانشگاه فردوسی مشهد به آن اشاره میکند، یکی از ذوب شدگان در تئوری توطئه تلاش میکند آرمسترانگ را ودار به سوگند خوردن به کتاب مقدس کند تا به تصور خود حقیقت پنهانی را آشکار کند.
اما آیا دلایلی مدغن برای سفر به ماه وجود ندارد که بتوان موهوم بودن این تئوری را با کنش عقلایی برملا کرد و چرا این تئوری همچنان قربانی می گیرد.
سفر به ماه تئوری توطئه یا گام بزرگی برای بشریت
ماجرای سفر به ماه در ۱۶ تیر سال ۱۳۴۸ در قالب سری ماموریت اپولو با نام آپولو ۱۱ از فلوریدای امریکا با حضور سه فضانورد به نام های نیل آرمسترانگ، باز آلدرین و مایکل کالینز آغاز شد و سرانجام در ۲۹ تیر نیل آرمسترانگ و باز آلدرین توانستند بخشی از این ماموریت تاریخی بشر را روی ماه اجرا کنند و بعد از یک تجربه زندگی در فضا در حدود یک هفته، به زمین بازگردند.
این سفر تاریخی نه تنها در حوزه علم بسیار تاثیرگذار بود که درساحت سیاست،اقتصاد و فرهنگ نیز موجب تحولات زیادی شد. با این حال در سال ۱۳۵۵ نخستین ادعاها درباه رد سفر به ماه و فرود انسان بر آن مطرح شد و این نظریات یا به کلی سفر به ماه را رد میکردند یا مدعی بودن فرود بر ماه رخ داده، اما نه به آن صورت که بازگو شده است.
رویه رایج این است که هر ادعایی باید با روشهای درست علمی و با نتایج قابل آزمایش مطرح شود تا بتواند له یا علیه آن رای داد و این از نخستین مفاهیم آموزشی برای یک فرد با تحصیلات عالیه در دانشگاه است.
هر چند اگر قرار بود، طبق نظر فوق واقعه سفر به ماه حلاجی شود، مدعیان ردیف اول اثبات نظریه دروغ بودن سفر به ماه را باید از میان سیاستمداران شوروی سابق در بحبوحه جنگ سرد جستوجو کرد که برای برنده شدن در مسابقه سفر به ماه و استفاده ابزاری از این اقتدار بیرونی برای سرپوش گذاشتن بر کاستیهای درون جامعه خود از هیچ تلاشی فرونگذاشتند. در واقع این شکست برای اتحاد جماهیر شوروی از شوکران نیز تلخ تر و کشنده تر بود.
با این وجود این نظریه توسط شواهدی رد میشود که از جمله آنها سنگهای آورده شده از ماه، یا تصاویری است که در یک دهه گذشته توسط ماه نورد یا تلسکوپها از سطح ماه گرفته شده و نشان دهنده اثرات برخورد و فرود فضاپیمای ماموریت اپولو بر ماه مطابق روایت ناسا در دهه ۱۹۶۰ است. از آن مهمتر وجود بازتاب دهنده هایی است که در ماموریت اپولو ۱۱ در ماه مستقر شد تا از طریق انتشار نور از زمین و بررسی بازگشت آن فاصله و حرکات مورد مطالعه قرار گیرد و امروزه حتی شیفتگان آماتور نجوم میتوانند با کمک لیزر و دیگر ادوات لازم به صحت سنجی این موضوع بپردازند.
چرا ناسا دوباره به ماه سفر نکرد
البته ناسا تا ماموریت اپولو ۱۷ همچنان مسافرانی به ماه داشت تا جاییکه مجموع این فضانوردان به ۲۴ نفر رسید. در میانه جنگ سرد بودجه ناسا در حدود ۵ درصد بودجه فدرال بود و موفقیت در عرصه فضا به یک مطالبه سیاسی و اجتماعی تبدیل شده بود، لیکن به تدریج و بعد از ماموریتهای دیگر اپولو از اهمیت این موضوع کاسته شد و بودجه ناسا نیز کاهش پیدا کرد تا حدی که این بودجه به نیم درصد بودجه فدرال رسید.
راز زنده ماندن تئوری توطئه افسانه سفر به ماه
با این اوصاف چگونه میشود که حتی سطوح عالی علمی ما تحت تاثیر نظریات دست پنهان میشوند و رویکرد مناسب تشکیلات آموزش عالی باید چگونه باشد.
جیمز اوبرگ از مشهورترین و مفسران اکتشاف فضایی در جهان و «مشاور فضایی» NBC News در مقاله درسهایی از افسانه «پرواز جعلی ماه» بیان میکند: از نظر من بحث فریب ماه یک حواسپرتی آزاردهنده نبود، بلکه یک فرصت منحصر به فرد بود.
وی می افزاید: این درکی است که از این ماجرا دارم، هرچند بسیاری از افراد در معرض استدلالهای دروغین هستند و این ادعاها را معتبر می دانند، ولی نه باید شیادها و نه معتقدان آنها را مقصر دانست. در واقع تقصیر مربیان و آموزش دهندگان (از جمله ناسا) است که مسئول ارائه دانش کافی و مهارتها برای استدلال کارآمد هستند. بنابراین موفقیت محلی استدلالهای جعلی (و تئورهای طوطئه)، یک سازوکار تشخیصی مناسب برای شناسایی نقص منابع (آموزشی) در اختیار ما قرار میدهد.
اینجاست که باید آسیبپذیری در برابر تئوریهای طوطئه را بهویژه برای معلمان و اساتید دانشگاهی جدی گرفت. هرگاه نگرش و باور زیر هر کاسه نیم کاسهای است به عنوان باور ذهنی نسل جدید پذیرفته شود روند ترویج علم و اندیشه دچار خدشه خواهد شد.
درعین حال در جوامعی که لحظات بحرانی را تحربه میکنند، به ویژه زمانی که اضطراب ناشی و ناامنی به روندی مزمن و فرسایشی مبدل شده باشد، تمایل افراد برای قبول، ترویج و پروراندن تئوریهای توطئه رشد پیدا میکند. درواقع این نوع تفکرات همچون مرهمی برای کاهش تالمات منتج از ناامنی و عدم ثبات در جامعه به شمار میرود.
در این میان خوب است به فرایند “پیشگویی کام بخش “نیز اشاره شود که از نمونه های آن میتوان به انتظارات تورمی و اثرات آن در روابط کار و اقتصادی جامعه اشاره کرد. به عبارتی اثرات تئوریهای توطئه و باور آنها ورای ذهن افراد بوده و به راحتی مابه ازای بیرونی و رفتاری خواهد داشت و منجر به صرف هزینههای گزاف اقتصادی و نوسانات معنادار در تولید و بهرهوری در جامعه میشود.
با این اوصاف گسترش باور به نظریات دست پنهان در دانشگاها بسیار خطرناک است. بهطور معمول رشد تحصیلات و دانش بهترین راه برای کاهش اثرات تئوری دست پنهان و شکستن دیوار وهم آن است، ولی وقتی محیط آموزشی آن هم در سطح عالی اسیر این نوع نگرش شود، ظهور چالش کاهش کنشهای عقلایی و منطقی در برابر این ادعاها ناگزیر خواهد بود.
به همین نسبت اثرات این روند بر دانشجویان یا دانش اموزانی که دچار ناتوانی شناختی، تمایل به کنش غیرمنطقی و التهابات عاطفی هستند بیشتر و عمیقتر خواهد بود و بستری مهلک برای دوقطبی سازی است.
پژوهشها نشان داده که تحصیلات نقش کلیدی در کاهش باور تئوری توطئه و نگرش وهم انگیز دارند. افراد عادی بیشتر تحت تاثیر ادعاهای وهمی هستند تا افراد تحصیل کرده، درعین حال افراد متاهل و افراد با سن بالا نیز نسبت به افراد مجرد و جوانتر بیشتر به خرافات معتقدند. نکته جالب این است که زنان در جمعیت افراد عادی نسبت به مردان تمایل بیشتری به این نوع نگرشها دارند؛ ولی میزان باورپذیری مردان و زنان تحصیل کرده درباره نگرشهای موهوم و دست پنهان تفاوتی را نشان نمیدهد.
نتایج مطالعات نشان داده که در بین سالهای ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۳ اختلالات روانی در بین دانشجویان ایرانی روندی افزایشی داشته است. در واقع مشکلات دانشجویان و حضور در محیط جدید دانشگاه بر سلامت جسم و روان آنها تاثیر میگذارد و خودبهخود باعث عدم موفقیت برنامههای اجتناعی، اقتصادی و سیاسی کلان بدون در نظر گرفتن این زمینهها میشود. نتایج این پژوهش خود یک هشدار جدی بهشمار میرود. درحالیکه طبق رفرنسهای پایه گسترش اختلال روانی در یک جامعه معمولی از ۱۵ تا ۲۵ درصد است در جمعیت دانشجویی احتمال ابتلا به اختلال با مقدار ۳۳ درصد ثبت شده است. طبیعی است که این روند حتی اگر صعودی نیز نباشد، در روند کاهش یادگیری و کاهش کنش عقلی موثر است و جوانان با گاردی باز تحت تاثیر تئوریهای دست پنهان قرار میگیرند.
فرض کنید آرمستراگ درباره سفر به ماه به تمام جهان دروغ گفته است، آیا برای وی تفاوتی میکند که بر کتاب مقدس نیز سوگند یاد کند. اگر این فضانورد و تیم چند هزار نفره ماموریتهای سفر به ماه دلایلی برای این دروغ بزرگ داشته باشند، آیا این دلایل وی را برای این کار ترغیب نمیکند.
اگر از این منظر به کلیپ رفتار مبلغ مذهبی و واکنش آرمسترانگ و پرهیز از قسم خوردن او بنگریم، با اینکه از هر جهت این سوگند به نفع او و ناسا است، آیا بسیاری از کنشهای نسل دهه ۸۰ برای ما روشن نمیشود.
در حقیقت خارج اشدن از راه تدبیر، گفتوگو و اقناع بزرگترین آفت یک جامعه و همچون جام شوکرانی برای نسل جوان است.
با این اوصاف بهنظر میرسد توجه به کنشهای عقلی و منطقی در نزد معلمان و اساتید بر اساس متدهای علمی باید به طور جدی مد نظر قرار گیرد تا نسل جوان از صدمات پنهانی امروز و خسران آشکار تئوریهای توطئه در فردا مصون بمانند.
منتشر شده در روزنامه شرق